سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 9
بازدید دیروز : 3
کل بازدید : 36371
کل یادداشتها ها : 127
خبر مایه


با هم رفتیم اطراف سبزوار، گشت زنی توی یک دهِ کوچک. آنجا بود که چشم مان افتاد به یک پیرزن کشاورز. با مختصری آب و ملک و گوسفند، صبح تا شب آبیاری و وجین و چرای گوسفندها کارش بود. شوهرش مرده بود و زن، دست تنها، چند تا پسر و دختر را فرستاده بود سر زندگی شان.

 اول علی(دکتر علی شریعتی) سر صحبت را با پیر زن باز کرد و همه‌ی این حرف‌ها را از زبانش کشید؛ بعد رو کرد به ما  و با اشتیاق و سرخوشی گفت: «زن روز اینه نه اون قرطی‌ها و عروسک‌ها و دختر و زنای بی‌کاره که به اسم زن روز قالبمون می‌کنن.»







طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ